آرایه های قرآنی
تعریف اصطلاحی:آرایه های قرآنی یا همان آرایه های تزیینی مورد استفاده در قرآن است که شامل;
صفحات بدرقه(سرلوح یا تاج ، شمسه)
سرلوح مزدوج(فاتحه الکتاب و بقره)
سرلوح های پهن
حاشیه صفحات
جزء نشان
صفحه نشان
فهرست صفحات
نشان خمس وعشر
گل آیه ها
تزيينات نسخه: شناخت آرايشهاي نسخه و تصاوير آنها در توصيف نسخهها و حتي گاهي در شناخت تاريخي آنها مورد توجه بوده است و معرف غناي فرهنگ و تمدن اسلامي ميباشد.
نکته: در اين بخش, خصوصيات و ويژگي هاي تزيين نسخه, مانند, اصطلاحات تزيينات نسخه خطي آشنا می شویم:
ـ شمسه: شكلي است مدوَّر، مذهَّب و مرصَّع و مشابه تصوير خورشيد كه شعاعهايي از اطراف آن خارج شده و غالباً كتابآرايان پس از صفحهي بدرقه ابتداي كتاب در ظهر صفحه اول ترسيم ميكردند و در وسط آن نام مالك كتاب و يا نام كتاب و مؤلف آن را بيشتر به خط رقاع و به قلم رنگين يا زر يا سفيدابِ محرَّر ذكر ميكردند.
ـ سرلوح: بسياري از نسخههاي خطي كه از اوايل سدة هشتم به بعد فراهم آمدهاند، در صفحه آغاز داراي شكلياند هندسي كه شباهت به محراب و ايوان دارد و مزين است به خطوط هندسي و يا گل و برگ، به زر و الوان ديگر. اين شكل منقش را سرلوح مينامند.
کتیبه :گاه در زير سرلوح شكلي هندسي كشيده شده است مانند مستطيل (كه اصطلاحاً به آن كتيبه ميگويند) در داخل كتيبه يا (بسم ا… الرحمن الرحيم) را نوشتهاند و يا نام كتاب و مؤلف را.
سرلوح مزدوج :در صورتي كه كتيبه و سرلوح با هم باشند آن را «سرلوح مزدوج» مينامند.
ـ سرفصل: سرفصل يا سرسخن يا سرعنوان، تزئيناتي است كه در اطراف عنوان كتابهاي نظم و نثر بهگونه مشعَّر و مذهَّب و مرصَّع ترسيم ميشود.
ـ كتيبه: در نسخهآرايي، به شكلي گفته ميشود مستطيلگونه كه گاه در دو طرف آن نيم دايرهها و ربع دايرههاي كوچك كشيده شده باشد. از اين شكل، مذهبان در سرسورهها براي نسخههاي قرآني و سرفصلها (براي نسخههاي ديوانهاي شعر و ديگر نگارشها) استفاده كرده، و جلدسازان نيز در چهار طرف حواشي جلد نزديك به لبهها بهره بردهاند. شكل كتيبه گاه همانند مستطيلي است كه مذهَّب و مرصَّع شده باشد و گاه چونان مستطيلي است كه دو طرف آن (يعني اطراف اضلاع كم عرض آن) بصورت مدور و نيم دايره باشد. شكل آخر را «كتيبه قلمداني» ميگويند.
ـ طلا اندازي بين سطور: گاه نسخه آرايان به غرض زيبا آفريني، وسط سطور را با زر پر ميكنند. به طوري كه تمامي خاليگاههاي بين سطور را با زمينه زرين ميپوشانند و كنارة زمينه مذكور را با تحرير مشكي محصور ميكنند. اين هيأت را در عرف نسخهآرايي، طلا اندازي بين سطور مينامند.
طلا اندازی دندان موشی : در صورتي كه زمينه زرين و به تبع آن خط تحرير داراي فرو رفتگيها و برجستگيهاي نزديك به هم شبيه به خوردگي موش باشد، از آن به ”طلااندازي دندان موشي يا مضرّس“ اطلاق ميكنند كه در دوره صفوي بيشتر شايع بوده و اگر روي همان زمينه طلا، نقوشي الوان نيز بهكار رفته باشد ”طلا اندازي منقش“ ميگويند.
ـ زرافشان: نسخهآرايان از روزگار تيموريان به لحاظ زيباسازي متن و گاه حواشي، اوراق نسخه را با زر و نقره افشان ميكردند. به طوري كه زر و يا نقره را حل ميكردند و سپس با دقت خورده طلاي محلول را از طريق آلاتي كه داراي سوراخهاي بسيار كوچك بوده است به روي صفحات نسخه ميافشاندند، اين عمل عموماً پيش از نوشتن نسخه انجام ميشده است. اگر خردههاي زر يا نقره بسيار ريز بر روي كاغذ افشانده ميشده است، آن را «افشان غبار» ميگفتهاند و اگر خردههاي مذكور درشتتر افشانده ميشده است، آن را «افشانه سرموري» ميخواندهاند.
ـ جدول: خطوطي است هندسي و مستقيم كه چهار جانب متن كتاب را محصور كند. در نسخههايي كه از سدهي هفتم و هشتم هجري به ما رسيده, جدول بسياري از آنها ساده است و با يك خط مركب و مشكي كشيده شده است. اما در سدهي هشتم و پس از آن، جدول جنبه تزئيني يافت و از آب طلا و رنگهاي الوان (مانند لاجورد، شنگرف، سيلو و زنگار) براي كشيدن آنها استفاده شد، به طوري كه جدول را با چند خط (دو خط به زر و يا دو سه خط به الوان) ميكشيدند و سپس دو جانب خطوط جدول را با خطي بسيار باريك - كه اصطلاحاً به آن ”تحرير“ ميگويند- محصور كرده و اين را ”جدول مثنّي“ ميناميدهاند.
ـ كمند: خطوطي مستقيم را گويند كه جز جانب عطف كتاب، از سه جانب ديگر، جدول را محصور كند. كمند نيز چونان جدول، گاه ساده بوده و با يك خط مشكي يا الوان كشيده ميشده و گاه مركب بوده و با زر و مشكي و ديگر الوان ترسيم ميشده است. در نسخههاي موجود از دورههاي اول و دوم نسخهنويسي، كمند بندرت ديده ميشود، درحالي كه بيشتر نسخههاي ادوار سوم و چهارم نسخهنويسي (خاصه نسخه نگارشهاي ادبي فارسي) داراي كمندند.
ـ تحرير: براي نمايش بهتر جدول، كمند و نقوش، خطوط بسيار باريك كه به سياهي، زرد يا ديگر الوان مانند شنگرف و سفيداب در دو طرف خطوط جدول و يا در اطراف كلمات و عبارات كشيده ميشود. نقوش و كلماتي را كه با خط تحرير محدود شده باشند، ”محرّر“ ميگويند.
ـ ترنج: در اصطلاح نسخهآرايي شكلي را گويند بيضي، كه وسط آن را با نقوش اسليمي با بُتُرمه يا تصوير نبات و حيوان و يا با خطوط رقاع، نسخ و نستعليق ميآرايند. ترنج را اغلب در وسط دو طبله جلد ميكشند و گاهي نيز ظهر ورق اول نسخه را با اين شكل ميآرايند و عموماً داخل و اطراف آن، عنوان و خلاصه مطالب كتاب به زر يا سفيداب نوشته ميشود.
ـ سرترنج: در عرف نسخه آرايان به شكلي گفته ميشود لوزي مانند و كنگرهدار، كه در قسمت بالا و پايين ترنج و متصل به آن كشيده ميشود. گاهي وسط سر ترنج را با نقوشي گونه گون ميآرايند و گاهي نام صحاف را (اگر بر روي جلد باشد) و نام كتاب را (اگر بر ظهر ورق اول نسخه باشد) در داخل آن مينويسند
ـ لچكي: در اصطلاح نسخهآرايي، شكلي را گويند سه گوشه كه جلدسازان از تيماج يا پارچه ميبريدهاند و نزديك به لبه، در چهارگوشه جلدهاي ضربي و سوخت تعبيه ميكردهاند و مذهّبان در چهارگوشه جلدهاي روغني و يا در چهارگوشه دو صفحه آغازين، ميانين و آخرين نسخهاي (كه به هيأت متناظر تذهيب و ترصيع ميشد) ترسيم ميكردهاند.
ـ تذهيب (مذهّب): نقوش منظم هندسي و با قرينه را گويند كه مذهّب در كشيدن آنها فقط از سياهي و آب طلا در زمينه لاجورد استفاده كرده و هيچ رنگ ديگري به كار نگرفته باشد.
ـ ترصيع (مرصَّع): نقوش منظم هندسي كه مذهب در كشيدن آنها به غير از آب طلا، از رنگهاي ديگري از قبيل: لاجورد، شنگرف، زعفران، سفيداب، زنگار، سيلو و… در زمينه زرپوش آن استفاده كرده باشد را ترصيع يا مرصَّع مينامند
ـ تشعير: نقوش درهم و نازكي است شامل خطوط اسليمي، ختايي، گرفتوگير و شكارگاه با آب طلا و گاه با رنگهاي ديگر اما با قلمگيري زرين كه با اندكي دقت، ترتيب منظم آن قابل تشخيص ميباشد. وجه تسميه تشعير از دو جهت اطلاق شده، يكي به جهت استفاده از موي دم گربه در قلم و ديگري آنكه خطوط ترسيمي به نازكي مو است.
ـ اسليمي (اسلامي): به نقوش و گرهبنديهايي گفته ميشود كه حاوي پيچ وخمهاي متعدد بصورت مارپيچ و يا حلزوني با نقوش ماهيچه و چنگ كه به شكل بوته جقه نمايانده ميشود و چونان گياه پيچان که ساقه، جوانه، برگ و گل و شاخههاي آن به هم درآميخته و درهم چنگ زده است، ميباشد. انواع اسليمي عبارت است از: ساده، توخالي، گلدار، برگي، پيچكدار، برگي پيچكدار، توخالي پيچكدار، ماري، تزئيني و… كه ساقههاي آنها با طلا و رنگهاي نارنجي، سبز و ديگر الوان روشن ترسيم ميشده است.
ـ مركب الوان: در نسخهنويسي و نسخهآرايي، سواي مركب مشكي، از الوان ديگر نيز براي كتابت و تزيين نسخ استفاده ميشده است. مركبهاي الوان كه بيشتر رايج بود به قرار زير است:
+ زر: مراد محلول يا آب طلا است كه نسخهنويسان برخي از عبارت و عنوانها و كلمات نسخههاي شاهانه را با آن كتابت ميكردهاند.
+ شنگرف: معرّبش شنجرف است و آن جسمي است معدني كه از گرد آن كه سرخ يا متمايل به قهوهاي است محلولش را ميساختند و كاتبان عنوانها و سرعنوانها و سرفصلها و آيات و اخبار را با آن كتابت ميكردهاند و مذهبان و نقاشان در كشيدن جدول و كمند و ديگر آرايشهاي نسخ از آن استفاده ميكردند.
+ زنگار: در عرف نسخهآرايان به محلولي گفته ميشود سبز رنگ كه از زنگ مس به دست ميآيد.
+ سفيداب: محلولي است سفيد كه از كربنات سرب بحاصل ميآيد، و در نسخهنويسي و نقاشي به كار ميرفته است.
+ سرنج: محلولي بوده است قرمز رنگ متمايل به نارنجي كه از اكسيد سرب حاصل آمده و در كتابت سرفصلها، عنوانها، آرايش نسخهها و نقاشي بهكار ميرفته است.
+ لاجورد: در عرف نسخه آرايان به محلولي گفته ميشد كه از مخلوط گرد لاجورد و سركه و صمغ بدست ميآمد و در نقاشي و گاه در كتابت عنوانها و آيات قرآن بكار ميرفته است.
+ سواي الوان مذكور: در نسخهآرايي نگارشهاي فارسي، از رنگهاي ديگر مانند آل، فريسه، طاووسي، گلگون وغيره نيز استفاده ميشده وليكن در اينجا به ذكر الواني پرداختيم كه در كتابت و آراستن نسخ بيشتر به كار رفته است.
منابع:
در نگارش اين نوشتار، از منابع مختلف، به خصوص از محتواي وبسايت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي به آدرس http://knowledgebase.icro.ir برده شده است.